حکایت بچه ها

بچه ای جمله به فکر همگی افتادی

بچه ها را چه کنیم ؟

بچه ها می خواهند !

بچه ها می رقصند !

بچه ها می خوانند !

این طریقی است که در خاطرشان می مانید !!!

ای فلانی ؛ دو سه خطی بنویس

ساده تر ، رنگی تر

در پی قافیه و واژه نباش

سوژه ی امروزی

بگذر از دلسوزی

لاله هایی همه دلسوزتر از مادرشان

بی خیال از غم فردایی و از عاقبت و آخرشان

من هنوز معتقدم ؛ من هنوز معتقدم  می شود عشق به آنها آموخت

می شود در به در واژه ی بازار نبود

می توان تقدیم کرد و  پشیزی  به پشیزی نفروخت

می توان عشق به آنها آموخت !!!!!!!!!!!!!!!!

می توان عشق به آنها آموخت !!!!!!!!!!!!!!!! 

لطفا دو سه خطی نظرتونو بنویسید

نظرات 5 + ارسال نظر
طراوت پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ


کودک درونت را همیشه زنده وشاداب نگه دار تا هیچ وقت در زندگی به مشکل بر نخوری.

حکایت بچه ها عجب حکایتیه.خیلی قشنگ بود .

نسترن پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:48 ب.ظ

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو، من نیستم
گفت دیوانه لیلایت منم
در رگت پنهان و پیدایت منم!
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی!؟

ونوس یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:46 ق.ظ http://www.eghshami.blogfa.com

سلام دوست عزیز

نوشته های زیبایی ازت خوندم امیدوارم بیشتر و بهترینهارو ازت بخونم

وب خوبی داری اگه خواستی به من سر بزن و نظرتو بگو

خوشحال میشم تبادل لینک داشته باشیم

موفق باشی

الهه چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ب.ظ http://elaha.blogfa.com

سلام
مرسی که بهم سر زدی

لیدوما پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://azdablogfa.javanblog.com

سلام
یه چیزی رو مطمئنم که بچه ها خودشون منبع عشقن به نظر من اونا هنوز خودشونن بدون هیچ نقابی.
وبلاگ خیلی خوبی دارین فقط بعضی از این شعرا مال خودتونه درسته؟ سر فرصت همشون رو با دقت می خونم
همونطور که خواسته بودین لینکتون کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد